۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

سفرنامه اسالم-خلخال

تو اين سفرنامه قصد دارم از زيبايي هاي طبيعت , از هواي مطبوع و از گشت و گذار تو جنگلهاي جاده اسالم-خلخال و خاطرات خوب سفر بنويسم.


گلادياتورها!!!
 توي مسير به سمت تالش از شهرهاي كرج ,قزوين, منجيل,رودبار و رشت عبور كرديم.توي رشت قرار بر اين شد كه از قصابي كه آشناي قديمي آقا تورج (يكي از همسفران) بود گوشت براي كباب بگيريم و تو راه رشت به تالش بديم برامون كباب كنند. وقتي رسيديم قصابي ديديم فقط گوشت گوساله داره كه براي كباب يك كمي سفت بود . قرار شد كه به فقط به حرمت  دوستي آقا تورج با قصاب, مقدار كمي از قصاب گوشت گوساله بگيريم.

قصاب كه هم زبان تند و تيزي داشت و هم با لهجه رشتي غليظ حرف ميزد به شوخي گفت:
10 تا گلادياتور اومديد اينجا اون وقت اين قدر گوشت؟

 ما از ديگران شنيدم كه براي كمتر از اون مقدار گوشت هم بين افراد دعوا مي شه ولي از اون گوشت 10 تا سيخ كباب حاصل شد كه براي گلادياتورها كافي بود و دعوايي هم اتفاق نيفتاد. (البته نبايد 15 تا سيخ گوشت گوسفندي اضافه رو ناديده گرفت)


سگهاي گله
صبح چهارشنبه ساعت 5 براي پيدا كردن مسير مناسب براي پياده روي ازمحل اقامتمون هتل تالش به سمت جاده اسالم -خلخال حركت كرديم. وقتي به روستاي مورد نظر رسيديم براي پيدا كردن محلي براي پارك ماشينها و قرار دادن وسايل اضافي مدتي معطل شديم . وقتي اولين مغازه باز شد به پيشنهاد دوستان سفارش جگر داديم. در همين حين دوتا سگ گله به سمت مون نزديك شدند. معمولا سگهاي گله از دست غريبه ها چيزي نمي خورند ولي اين سگها مقداري جگر از دست دوستان ما خوردند.



پشت مغازه يك تپه سبز بود كه بخاطر ارتفاعش زودتر آفتابگير شده بود و سگها هم براي گرم شدن روي آن دراز كشيده بودند.



ازبالاي تپه چند تا اسب روي تپه روبرو مشخص بود.




 نيم ساعت بعد سگهاي گله سر كارشون برگشتند و با گله راهي دشت شدند.


با راهنما حركت كردن يا بدون راهنما مساله اين است؟
توي روستا مغازه داري روي تپه روبرومان جاده اي رو نشون داد كه مسير مناسبي براي گشت و گذار در جنگل بود ولي نگفت كه از كجا به اون جاده روي تپه روبرو برسيم وما هم از همانجايي كه بوديم به سمت پايين حركت كرديم و نتيجه آن شد كه به سختي توانستيم شيب تند منتهي به دره بين دو تپه رو به سمت پايين طي كنيم البته لغزندگي بخاطر وجود برگهاي خيس و خراب شدن مسيربه خاطر سيل هفته قبل مزيد برعلت شده بود. خداييش شيبش خيلي تند بود ببينيد.




اين اولين بار بود كه  در پاييز توي جنگل پياده روي مي كردم واقعا زيبا بود.از تنوع رنگهاي پاييزي لذت بردم و با دوربينم شروع به ثبت لحظات كردم.







 توي جنگل پاييزي جاده ها پر از برگهاي رنگارنگ بود.






قارچها روييده بودند. (راستي كسي مي دونه اين ها سمي هستند يا نه؟)








ريشه هاي بعضي از درختها از خاك بيرون زده بود.



از دورهم ساحل دريا قابل ديدن بود.



بعد از ساعت 3 شروع به برگشتن كرديم. وقتي به شيب ابتداي مسير رسيديم جاده اي رو پيدا كرديم كه شيب كمتري داشت ولي مقداري از روستا فاصله داشت.


 گربه ملوس 
وقتي به روستا رسيديم جلوي يك چايخانه ايستاديم تا چايي بخوريم. در همين حين گربه اي پيدا شد كه براي فرار از سرما پشت يك سنگ سنگر گرفته بود.




دوستان هم گربه رو درآغوش گرفتند تا گرمش بشه.











۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

كيسه خواب و بنادك و قمه

وقتي قرار شد با دوستان برويم اسالم تنها چيزي كه از وسايل كوهپيمايي كم داشتم  كيسه خواب بود.
از يكي از دوستان در مورد مشخصات يك كيسه خواب خوب سوال كردم و اون هم آدرس  مغازه بنادك  تو منيريه رو داد و يك كيسه خوب با قيمت مناسب رو معرفي كرد.

تو فكر بودم كه فرداي اون روز برم كيسه خواب رو بگيرم ولي به طور اتفاقي يكي از دوستان كه خونه اش غرب تهران بود من رو تا تقاطع يادگار امام با خيابون آزادي رسوند و تا ايستگاه مترو آزادي برم.
من هم از فرصت استفاده كرده ايستگاه دانشگاه امام علي تو خيابون سپه پياده شدم و رفتم سمت بنادك.
با 15 هزار تومان تخفيف كيسه خواب رو گرفتم و داشتم از مغازه خارج  مي شدم كه با خودم گفتم بهتره قيمت كفش هاي كوه رو هم بگيرم.

بعد از 10 دقيقه معطلي به سمت استگاه مترو برمي گشتم كه دم ورودي مترو ديدم دو تا جوون در حاليكه تو دستاشون قمه بود ازمترو خارج شدند و سمت دوتا موتورسوار دويدند و ترك موتور فرار كردند.
دم ورودي مردي ايستاده بود كه دو تا جوون با تهديد ازش خواسته بودن كه كيفش رو به اونها بده و اون هم از ترس اينكه مبادا با قمه بهش صدمه بزنند كيف رو به باغچه روبرويي پرتاب كرده بود.
 
وقتي فكر كردم ديدم كه اگه تو مغازه معطل نمي كردم حتما اين اتفاق براي من مي افتاد.
من معمولا پول يا شي با ارزشي تو كيفم نگه نمي دارم پس دزديدن كيفم زياد برام مهم نبود ولي بردن كيسه خوابي كه حتي يك بار هم ازش  استفاده نكرده بودم يك واقه نا خوشايند به حساب مياد.

پي نوشت : عنوان وب نوشت از كتاب داستان دوران كودكيم "شال و كلاه و اره" گرفته شده  

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

عين, مثل, پدر اميلي پولن مانند

توي فيلم اميلي پولن اميلي وقتي مي بينه كه پدر تنهاش زندگي يكنواختي رومي گذرونه وهيچ علاقه اي به سفر نداره سعي مي كنه كه اونو با يك روش عجيب وادار به مسافرت كنه.
اميلي از علاقه پدرش به يك مجسمه كوتوله ريشو كه لباس و كلاه قرمزي تنش هستش استفاده مي كنه و  از يكي از دوستاش كه مهمان دار پروازهاي بين المللي هستش خواهش مي كنه كه هرجاي دنيا كه رفتش يك عكس از كوتوله با نماد اون كشور بگيره و براش بياره . اميلي هم اونها رو براي پدرش پست مي كنه.
پدر اميلي از عكس هاي كه به طور متناوب از مجسمه كوتوله بهش مي رسه شوكه ميشه .در آخر ديدن عكسهاي كوتوله در جاهايي مثل ديوار چين, مجسمه آزادي , اهرام مصر و ... پدر اميلي رو وسوسه مي كنه كه دل از خونش بكنه و به مسافرت بره.

حالا  براي ما هم همين اتفاق افتاده.

صاحب وبلاگ گيس طلا  (لينكش  وبلاگشون توي ليست سايت هايي كه ارزش ديدن داره هستش) هم  اونقدر توي وبلاگش از مسافرتاش به جاهاي مختلف كشور و اتريش و ... نوشت و عكس گذاشت كه ما هم وسوسه شديم نه تنها برم سفر بلكه سفر نامه اش رو هم توي وبلاگم بگذارم.

اگه عمري باقي بمونه (از سفر سالم برگردم) اولين گزارش سفرم روهفته ديگه مي نويسم.

 تا شنبه هفته ديگه

از قلم افتاده ها

اين چند  وقت خيلي مطلب براي نوشتن داشتم ولي نوشتن نمي اومد.
يك چيزي تو مايه هاي كسي كه فشار سيالات درونش بالامي زنه ولي ... بند شده يا اون شاعري كه تو مرد هزار چهره هر چه به خودش فشار مياره نمي تونه شعر بگه.

خلاصه تصميم گرفتم ليست حوادث رو بنويسم تا بعدا در موردشون صحبت كنم:

رفتن به كلك چال همراه پسرخاله (پنجشنبه هفته پيش)
رفتن به منيريه و ماجراي دزدي در مترو با قمه
يكسري  اتفاقات مترويي

 ولي  قبل از اينها, وقتي بر گردم اول ماجراهاي مسافرت به طالش رو مي نويسم.



۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

برنامه هاي جالب كانال هاي دايره زنگي

كانال الجزيره اسپورت روزهاي جمعه منتخب گلهاي هفته لاليگا وچند ليگ معتبر رو پخش مي كنه.
نكته جالب اسامي هستش كه براي باشگاه هاي اسپانيايي زيرنويس مي كننه بطور مثال به والادوليد مي گن بلد وليد.
البته با توجه به اينكه اسپانيا قرنها قبل تحت سلطه اعراب بوده اين مساله زياد تعجب بر انگيز نيست كه اعراب بخواهند مناطقي رو در اسپانيا با نام عربي شون بنامند.

كانال پالس تي وي هر هفته دوشنبه ها ساعت 9 به بعد نمايش هاي سيرك مونت كارلو رو نشون مي ده. سيرك مونت كارلو معروفترين سيرك جهانه كه در موناكو فرانسه قرار داره. در اكثر اين برنامه ها خانواده سلطنتي موناكو حضور دارند.

همين كانال بالا چهار شنبه ساعت 9 به بعد دوربين مخفي پخش مي كنه.
 


اخبار "كليه چيزهايي كه هستش"


دوستان سايتي روز سه شنبه هفته آينده برنامه راهپيمايي در جنگلهاي اسالم رو دارند. كساني كه تمايل دارند براي هماهنگي با فرزاد تماس بگيرند.
 
امروز اسم من براي وام مسكن شركت در اومد به همين خاطر روز شنبه هفته آينده بعد از نهار در طي مراسم اسپك بستني مهمان اينجانب مي باشيد. 

۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

اخبار حمل و نقل

ديشب به جاي اينكه با مترو از ميدان انقلاب برم سمت شرق سوار اتوبوس سريع السير شدم. از ازدحام و فشاري كه بين مسيربه مسافرها وارد مي شد  بگذريم ( خوشبختانه من وقتي سوار شدم جا براي نشستن پيدا كردم ), نكته اي كه برام جالب بود وجود يك ايستگاه اتوبوس روي پلي بود كه تازگي ها بين دروازه دولت و پل چوبي  افتتاح شده و اين ايستگاه اتوبوس بوسيله پله برقي به زير پل مرتبط بود. پل روي تقاطع خاقاني هم جديدا افتتاح شده بود.

امروز توي ايستگاه رسالت- شهرك غرب راننده ها اتوبوس هاي پولي مطابق معمول آنقدر براي پر كردن بيشتر اتوبوس معطل كردند كه يكي از مسافرها عصباني شد و هرچي كه از دهنش در آمد به راننده و رييس خط  گفت (از خانواده شون هم به نيكي يادكرد!!!) من كه خيلي حال كردم. اين راننده ها اتوبوس و رييس خطشون اونقدر پر رو هستند  كه در جواب اعتراض هاي مردم مي گند به هر كي كه مي خواي برو شكايت كن. هميني كه هست.
 
به هر حال ترافيك تهران با هيچكدام از اين طرحها (اتوبوس هاي پولي , ايجاد پل روي تقاطع ها و...) درست نمي شه. 
اينها فقط  مسكن براي اين درد هستن نه يك راه درمان درست حسابي. 
 
 

از فيلم actually love

 خواننده قديمي و بددهن فيلم كه آلبومش براي كسب عنوان بهترين آلبوم كريسمس با آلبوم يك گروه جوان پسند رقابت سختي داره, در يك برنامه زنده تلويزيوني شركت ميكنه.
وقتي مجري مشنگ برنامه نظرش رو در مورد آلبوم گروه رقيب مي پرسه او روي پوستر اون گروه مي نويسه:
"They`re such pricks"
وقتي مجري بهش تذكر مي ده كه  كودكان هم اين برنامه رو مي بينن, خواننده رو به دوربين مي كنه و ميگه:
هيچ وقت مواد مصرف نكنيد,
و بعد با لبخند مي گه:
چون وقتي ستاره پاپ شديد خودشون بهتون مجاني مواد مي دن.

نتيجه گيري اخلاقي: لطفا سعي نكنيد از هر چيزي نتيجه اخلاقي بگيريد. مثل مجري برنامه ضايع مي شيدا! ضايع!

 پي نوشت:  فيلمactually love حتما ببينيد.
 

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

آخر هفته

پنج شنبه بعد ازظهر تنهايي پياده رفتم تا فلكه اول تهران پارس ( تو راه از عبديزدان كلي ياد كردم ). وقت برگشتن آسمون شروع كرد به رعد وبرق زدن.وارد خونه كه شدم رگبار شديدي گرفت. 
 صبح جمعه رفتم فوتبال. جاتون خالي خيلي حال داد. ظهر هم فاميل اومده بودن خونه ما مهموني.تا ساعت 12 شب هم موندن.
از امروز صبح گلوم پاشده درد. فكر كنم با اين رويه يه جوري مجبور شم برنامه ريزي كنم كه سه شنبه مرخصي پزشكي بگيرم.

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

تجريش

ديروز فقط وفقط به قصد تفريح رفتم تجريش  (به جان شما هيچ قصد ديگه اي نداشتم.)
قبلا وقتي سايت بودم هر رست يك سري تجريش مي رفتم ولي حالا سه ماهه تهرانم ولي نمي شد تجريش برم.
تجريش به نظر من بهترين منطقه تهران براي قدم زدن , پياده روي و گشت وگذاره.
محله دنجي كه دست زمونه زياد نتونسته تغييرش بده
بعد از خوردن يك ميني پيتزا و كمي گشت وگذار تو مغازه ها راه افتادم به سوي خانه

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

پلاك ماشين

امروز ظهر از پليس 110 به يكي از همكاران زنگ مي زنند و خبر مي دهند كه امروز توي يك سرقت بانك از ماشينش استفاده شده و وقتي همكار ما مي ره پايين مي بينه ماشينش سرجاشه ولي از پلاك ماشين خبري نيست.
به هر حال پليس مياد دم شركت براي تحقيق از همكار ما.

به هر حالا از اين به بعد اگه ديديد كه همكارها براي انجام كار بانكيشون ازتون درخواست كردن پلاك ماشينتون رو بهشون بدهيد زياد تعجب نكنيد.

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

مرخصي استعلاجي

آرزو مي كنم كه به اين نوع بخصوص مرخصي احتياج پيدا نكنيد.
به هر حال ما چهارشنبه مجبور شديم بريم استراحت اجباري.
الان هم كه اومدم سر كار حالم تقريبا بهتر شده ولي هنوز ضعف دارم.
براي عيادت مي تونيد بيايد پايين بهم سر بزنيد نترسيد من كه از شماها انتظار آوردن كمپوت يا چيزاي ديگه ندارم.
سال پيش كه عمل كردم ( محل عمل هيچ ربطي به شما نداره!!! ) دكترها كمپوت آناناس تجويز كرده بودند,خبري از دوستان نشد.
اين كه يك سرما خوردگي جزيي بيشتر نيست.