۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

عين, مثل, پدر اميلي پولن مانند

توي فيلم اميلي پولن اميلي وقتي مي بينه كه پدر تنهاش زندگي يكنواختي رومي گذرونه وهيچ علاقه اي به سفر نداره سعي مي كنه كه اونو با يك روش عجيب وادار به مسافرت كنه.
اميلي از علاقه پدرش به يك مجسمه كوتوله ريشو كه لباس و كلاه قرمزي تنش هستش استفاده مي كنه و  از يكي از دوستاش كه مهمان دار پروازهاي بين المللي هستش خواهش مي كنه كه هرجاي دنيا كه رفتش يك عكس از كوتوله با نماد اون كشور بگيره و براش بياره . اميلي هم اونها رو براي پدرش پست مي كنه.
پدر اميلي از عكس هاي كه به طور متناوب از مجسمه كوتوله بهش مي رسه شوكه ميشه .در آخر ديدن عكسهاي كوتوله در جاهايي مثل ديوار چين, مجسمه آزادي , اهرام مصر و ... پدر اميلي رو وسوسه مي كنه كه دل از خونش بكنه و به مسافرت بره.

حالا  براي ما هم همين اتفاق افتاده.

صاحب وبلاگ گيس طلا  (لينكش  وبلاگشون توي ليست سايت هايي كه ارزش ديدن داره هستش) هم  اونقدر توي وبلاگش از مسافرتاش به جاهاي مختلف كشور و اتريش و ... نوشت و عكس گذاشت كه ما هم وسوسه شديم نه تنها برم سفر بلكه سفر نامه اش رو هم توي وبلاگم بگذارم.

اگه عمري باقي بمونه (از سفر سالم برگردم) اولين گزارش سفرم روهفته ديگه مي نويسم.

 تا شنبه هفته ديگه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر